و بالاخره به بار نشست نهال عشقمان... نهالی که ز خون دل سیرابش کردیم و از گرمای قلب هامان به آن گرما و نور بخشیدیم... بالاخره اشک ها و دعاهای شبانگاهمان... کمیل ها... توسل ها... به ثمر نشست و سهم یکدیگر شدیم... یک سال و نیم در غربت و دوری برای هم سوختیم و برای هم عشق ساختیم... یک سال و نیم در غربت خویش با آدم ها بگونه ای جنگیدیم که قطره خونی از آنها نریزد اما خود خون دل خوردیم... و براستی که زیباترین حادثه ی زندگی همین است... ... شما را نیز ... صمیمانه... به جشن وصالمان فرامیخوانیم. یا علی
فقط سکوت میکنم چون خود بلند ترین فریاد است.
آپ کردم با مطلب (زندگی یعنی رقابت)
شاعر این شعر هم مسعمد فرد منش هست.
با صدای سیاوش قمیشی
آلبوم حکایت
و بالاخره به بار نشست نهال عشقمان... نهالی که ز خون دل سیرابش کردیم و از گرمای قلب هامان به آن گرما و نور بخشیدیم... بالاخره اشک ها و دعاهای شبانگاهمان... کمیل ها... توسل ها... به ثمر نشست و سهم یکدیگر شدیم...
یک سال و نیم در غربت و دوری برای هم سوختیم و برای هم عشق ساختیم... یک سال و نیم در غربت خویش با آدم ها بگونه ای جنگیدیم که قطره خونی از آنها نریزد اما خود خون دل خوردیم...
و براستی که زیباترین حادثه ی زندگی همین است...
...
شما را نیز ... صمیمانه... به جشن وصالمان فرامیخوانیم.
یا علی
پیوندتان مبارک و آسمونی.......
سلام
می دونی این شعر یکی از آهنگ های سیاوش قمیشیه...گوش کردم..
شاید خودمون کاری با دلمون کردیم که الانم براش ارزش قائل نیستیم...
اما...
سر بزن..
نمی........دونم.......
اینبار سردرگم تر از همیشه ام
سلام عزیزم.مطلبات همه گشنه.حرف نداره.موفق باشی
سلام هستی جان...خوشحالم که با هات آشنا شدم...وب زیبایی داری...و نوشتهات زیبا تر میکنه وبت و به منم سر بزن...بای
کاش می شد اشک را تهدید کرد
مدت لبخند را تمدید کرد
کاش می شد در میان لحظه ها
لحظه ی دیدار را نزدیک کرد
من منتظرتم
اگه با تبادل لینک موافقی لینکم کن و خبر بده خوشحال میشم بیای